می روی یا می مانی ؟ / خاطره ای از شهید مجید پازوکی
خدایا تو می دانی که تکلیف از ما تمام شده ولی به امر امام عزیز با مرکب عشق می آیم که با عشق است که می توان به راه حسین (ع) ادامه داد و حسین وار آماده ایم هرگاه نائب بر حق روح الله و سید مظلوم، خامنه ایی عزیز و هارون زمان امر به جهاد کند جان ناقابل خود را نثار پرچم مقدس اسلام ناب محمد که اینک به دست ولی مسلمین آقای خامنه ای امانت است فدا کنم ...
شناسه خبر : 17630 تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۷/۱۶
تا شهدا: یک روز از مجید پرسیدم: «برای چی این همه توی منطقه ماندی؟ »
گفت:«اگه تمام رفقات جایی باشن و تو پشت آنجا مدام در بزنی، یک لحظه در را به رویت باز کنند و تو حال و هوای آن طرف را ببینی که همه نشسته اند دارند صفا می کنند، دوست نداری بری پیش اونا؟ اگر یکباره در را به رویت ببندند و بگویند هنوز نوبت تو نیست، تو پشت آن در می مانی یا رها می کنی و می روی؟»
مجید در دست نوشته هایش هم آورده :خدایا تو می دانی که تکلیف از ما تمام شده ولی به امر امام عزیز با مرکب عشق می آیم که با عشق است که می توان به راه حسین (ع) ادامه داد و حسین وار آماده ایم هرگاه نائب بر حق روح الله و سید مظلوم، خامنه ایی عزیز و هارون زمان امر به جهاد کند جان ناقابل خود را نثار پرچم مقدس اسلام ناب محمد که اینک به دست ولی مسلمین آقای خامنه ای امانت است فدا کنم ...
0 ستاره توسط 0 نفر
دیدگاه خود را بگذارید